جدول جو
جدول جو

معنی ته دوزی - جستجوی لغت در جدول جو

ته دوزی
ته بندی و به هم دوختن اوراق کتاب یا دفتر با نخ یا مفتول
تصویری از ته دوزی
تصویر ته دوزی
فرهنگ فارسی عمید
ته دوزی(تَهْ)
در اصطلاح صحافان، دوختن ورقهای کتاب از سوی انسی به یکدیگر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به ته بندی و ته و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
ته دوزی
بهم دوختن ورقهای کتاب بوسیله نخ یا سیم ته بندی
تصویری از ته دوزی
تصویر ته دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
ته دوزی((تَ))
دوختن ورق های کتاب به وسیله نخ یا سیم
تصویری از ته دوزی
تصویر ته دوزی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس دوزی
تصویر پس دوزی
دوختن پشت پارچه یا لباس با دست، دوختن آستر لباس به رویۀ آن با دست، کوک زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل دوزی
تصویر گل دوزی
دوختن نقش و نگار با ابریشم بر روی پارچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه دوری
تصویر سه دوری
سه بعدی، طول، عرض و عمق، سه دوری، ابعاد ثلاثه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَهْ)
تباه روزی. تیره روزی. بدبختی. رجوع به تبه روز و تباه روز شود
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ / بِ)
قسمی دوختن
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
دهی از دهستان قلعه دره سی در بخش حومه شهرستان ماکو که در 8500گزی باختر ماکو و پنج هزارگزی خاور شوسۀ ماکو به بازرگان قرار دارد. جلگه ای گرمسیر است و 20 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه ساری سو و محصولش غلات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سه جاده که طول و عرض و عمق باشد و به عربی ابعاد ثلثه گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(کُ هََ / هَُ)
رقعه زدن بر جامه های کهن. وصله زدن بر لباسهای مندرس و ژنده. تعمیر کردن جامه های کهنه. کهنه دوزی. مقابل نودوزی. به مجاز، کهن گرائی. کهنه پرستی:
تا توانم چو باد نوروزی
نکنم دعوی کهن دوزی.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 83)
لغت نامه دهخدا
(کَپْ پَ / پِ)
علم کپه دوز. (یادداشت مؤلف) ، غلام بارگی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَهْ)
آن چیزی که زنان در زیر شلوار پوشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دوخت پشت لباس و امثال آن با دست و آن نوعی دوختن باشد در اصطلاح خیاطان
لغت نامه دهخدا
(تِ ءُ دُ)
نام قدیمی ’کفه’ یا ’کافا’، شهر و بندری است در کریمه (قریم)
لغت نامه دهخدا
لبه جامه را با نوار یا باپارچه ساده و یا تو گذاشتن و با نخ رنگی دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبه روزی
تصویر تبه روزی
تیره روزی، بدبختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس دوزی
تصویر پس دوزی
دوخت پشت لباس با دست و باصطلاح خیاطان نوعی دوختن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر دوزی
تصویر زر دوزی
عمل زر دوز، محلی که در آن پارچه زری دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس دوزی
تصویر پس دوزی
((پَ))
دوختن لبه لباس با دست
فرهنگ فارسی معین
بوته ای است که میوه اش قرمز رنگ، شیرین و بسیار خوش مزه است
فرهنگ گویش مازندرانی
شاه بلوط، بلوط کهن سال
فرهنگ گویش مازندرانی